یکشنبه ۲۰ تیر ۰۰ | ۱۰:۳۲ ۸ بازديد
نتيجه گيري از كتاب شازده كوچولو
- انسانها را از طريق ويژگي هاي ظاهري انها همانند قد ، وزن ، اعداد و ارقام نميتوان شناخت و براي آشنايي با انسانها بهتر است از علايق و استعداد هاي او سوال كرد
- معيار قضاوت ديگران را حرف هاي انها قرار ندهيم بلكه معيار، كارهايي كه آنها انجام مي دهند باشد . در كتاب مي خوانيم كه اگرچه گل سرخ با حرف هايش دل شازده كوچولو را شكسته بود ولي با عطر خوشي كه از خود بروز مي داد موجب شادي شازده كوچولو شده بود و بهتر بود شازده كوچولو به جاي توجه به حرف هاي رنجاننده گل سرخ كه منجر به رها كردن گل سرخ توسط شازده شده بود ، به روح زيباي گل سرخ كه در پس حرف هاي زننده اش بود توجه مي كرد
- تنهايي به معناي نبود آدم ها در كنار انسان نيست . بلكه انسانهايي وجود دارند كه اگرچه آدم هايي زيادي اطرافش هستند ، ولي احساس تنهايي مي كند
- همه ما بايد در قبال چيزهايي كه اهلي كرده ايم احساس مسئوليت كنيم و بايد بدانيم زماني كه به فردي محبت كرديم و به او عشق ورزيديم تا ابد نسبت به او مسئوليم و ديگر نمي توانيم او را رها كنيم